شخصیت اصلی همانند شخصیت های Assassin's Creed فرد تمرین دیده ای نیست و یک انسان معمولی است و حرکاتش خیلی آرام است، پس نوار استقامت اینجا اهمیت پیدا می کند. او زیاد نمی تواند چنین کارهایی را انجام دهد وگر نه، نوار استقامت او به پایان می رسد و به قولی خسته می شود. مثلاً اگر شما در حین حرکت، از لبه یک ساختان بپرید، نوار استقامت به پایان می رسد و شخصیت اصلی از خستگی لبه ساختمان را رها می کند و سقوط خواهد کرد. این بخش خیلی شبیه به بازی Dark Souls کار شده است. بازگشت نوار استقامت به این سادگی ها هم نیست و اگر می خواهید آن را کامل پر کنید، باید مثلاً از بسته کمک های اولیه استفاده کنید. استراحت و تنفس هوای تازه هم باعث پر شدن این نوار می شود. وقتی مترا در بازی از یک پل بالا می رفت، نفس شخصیت اول گرفت و اینجا بود که متوجه شدیم تنفس هوای تازه، خود یک موضوع بزرگ در بازی است. بخش بزرگی از شهر Haventown را خاکستر فرا گرفته و حرکت کردن در چنین مکان هایی، هم نوار سلامتی و هم نوار استقامت را کاهش می دهد. در چنین صحنه هایی، واقعاً نفس شما هم بند می آید و بین خاکستر و مه، شما دیوانه وار دنبال پیدا کردن یک مسیر به بالا هستید تا به هوا برسید. بعضی از حوادث بازی، شبیه به رمان The Road از کورمک مک کارتی (Cormac McCarthy) است. مثلاً در یکی از صحنه ها، زنی در مه دستانش با یک دستبند به یک نیمکت در خیابان بسته شده و حالا شما باید تصمیم بگیرید تا تنها گلوله ای را که در اختیار دارید، صرف شلیک به دستبند و آزاد کردن او کنید یا نه و اگر این کار را انجام دهید، می توجه می شوید که کل این ماجرا یک تله بوده و چند نفر سر شما می ریزند تا اموالتان را بدزدند. شهر به خاطر حادثه ای به نام "The Event" نابود شده و دلیل آن مشخص نیست. مه شدید، کمبود مهمات و تجهیزات باعث می شود که در هر لحظه از بازی، وقتی شخصی را می بینید، از خود بپرسید که آیا می توان به این آدم اعتماد کرد؟ این مسائل هم خیلی شبیه به رمان The Road هستند که شما از ریشه حادثه ای که در شهر افتاده، بی خبر هستید. برای اینکه کمی اکشن بازی را مشاهده کنیم، جلوتر می رویم. در این مرحله شخصیت اول را می بینیم که دختری به نام می (Mei) دارد. او دختر خود را با طناب به پشت خود پیچیده و در یک متروی نابود شده در حال حرکت است. او به سمت یک سری آدم ژولیده که کنار آتش نشسته اند، می رود که ناگهان چند نفر به ما حمله می کنند تا تجهیزاتمان را بدزدند. یکی از آن ها، چاقویی را به سمت ما تکان می دهد و حالا وقت دفاع از خود است. شخصیت اول اسلحه خود را از جیبش درمی آورد. یادتان هست که گفتیم تنها یک تیر در این اسلحه وجود دارد؟ افرادی که به ما حمله کرده اند، می ترسند و به عقب می روند، اما یکی از آن ها سعی می کند تا طی یک حرکت سریع به شما حمله کند. با زدن یک دکمه که Struggling Kill نام دارد، ترتیب او را می دهید! 2 روش برای مبارزات وجود دارند، Melee Combat و Struggling Kill که مترا هر 2 روش را نشان می دهد و حتی یک بار از تنها گلوله خود هم استفاده می کند. در هر 3 حالت، بعد از درگیری آن ها به شما اجازه می دهند که کمی گوشت و غذا برای خود و دختران بردارید. فضای گرفته و احساس خطر در تک تک صحنه های بازی حس می شود و ترس های ذاتی شما هم شروع به فوران می کنند. سوال اینجاست که به غیر از سعی در نجات خود، آیا می توانید جان دیگران را هم نجات دهید؟ آیا می توانید به آن ها اعتماد کنید؟ همین مسائل به خودی خود، حس تنش را در ما ایجاد می کند و ترک آن ها هم ممکن است باعث عذاب وجدان شود. صحنه های QTE هم در بازی وجود دارند که جالب کار شده اند. حال ما نمی دانیم که آیا وقتی ساخت بازی به عهده Darkworks بود هم به این شکل بوده و یا وقتی Ubisoft Shanghai آن را در دستان خود گرفت، این تغییرات را ایجاد کرده است. I Am Alive در اوایل سال 2012 برای XBLA و PSN عرضه خواهد شد